برچسب : نویسنده : 5livingpositvea بازدید : 15
برچسب : نویسنده : 5livingpositvea بازدید : 15
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغ وقت من آئی که نیستم در آستان مرگ که زندان زندگیست تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل یک روز خنده کردم و عمری گریستم طی شد دو بیست سالم و انگار کن دویست چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم گوهرشناس نیست در این شهر شهریار من در صف خزف چه بگویم که چیستم
[ دوشنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۶ ] [ 1:50 ] [ فاطمه ]
[ ]
برچسب : نویسنده : 5livingpositvea بازدید : 25
برچسب : نویسنده : 5livingpositvea بازدید : 12
آن هنــــــــــــگام که دوستداری دلی را صاحب شوی رهایش کن ..وقتی دلت آشوب شد
رهایش کن دل را به خدا بســـــــپاردنیــــــــا را رها کن
برچسب : نویسنده : 5livingpositvea بازدید : 17
برچسب : نویسنده : 5livingpositvea بازدید : 21
برچسب : نویسنده : 5livingpositvea بازدید : 10
برچسب : نویسنده : 5livingpositvea بازدید : 57
برچسب : نویسنده : 5livingpositvea بازدید : 18
برچسب : نویسنده : 5livingpositvea بازدید : 20